هدف اساسی عرفان “کمال” است، هم از نظر جسمانی و هم از نظر روحانی و باطنی.
پس مهمترین وظیفۀ هنرهای عرفانی هم باید ایجاد نوعی “کمال” هنری باشد تا ذهن پذیرای مفهوم بزرگ و نهایی “کمال” به طور مطلق گردد.
کمال در هنر دو جنبه دارد:
یکی از نظر هنرمند که یک اثر هنری را ایجاد میکند و یکی هم از نظر هنردوست که از این اثر هنری بهره میبرد.
هنرمند باید طی سالها ممارست به قدری در هنر خود غرق شود که حتی وضع ظاهری او هم با نوع هنرش مطابقت پیدا کند و احیانا تغییراتی در اعضای وی پدیدار شود.
بطوریکه مثلا تغییراتی که در وضع ظاهری دستهای یک نوازندۀ ضرب به وجود میآید، برای یک نوازندۀ سنتور وجود نخواهد داشت؛
اما از نظر معنوی “کمال” هنرمند از این راه تأمین میشود که رفته رفته توجه او از ظاهر و برون بریده میشود و به “باطن و درون” معطوف میگردد.
در هنر عرفانی ریزهکاریهایی وجود دارد که از نظر افراد ناآشنا هیچ اهمیتی ندارد.
این ریزهکاریها برای تسلط بر اعصاب و عضلات و تقویت حافظه و پرورش قدرت تخیل و تجسم و تقویت تمرکز قوای دماغی و آنچه که منجر به “تکامل” هنرمند میشود، بسیار ضروری است.
بنابراین، اگر مقصود هنرمند فقط جلبتوجه تماشاچی و شنونده و یا کسب شهرت و محبوبیت در نزد عامه و به دست آوردن ثروت باشد، زحمت کشیدن در راه موسیقی عرفانی برای او وقت تلف کردن محسوب میشود زیرا با یادگرفتن ریزهکاریهای موردبحث نه تنها در دل مشتریان رخنه نمیکند بلکه احیانا آنان را خسته و آزرده هم مینماید.
موسیقی اصیل ایرانی طوری درنظر گرفته شده است که مستلزم حداقل معلومات و شناسایی از طرف شنونده است و الّا چیزی درک نخواهد کرد.
بعبارت دیگر، اگر جهانبینی شنونده با جهانبینی به وجودآورندگان این موسیقی و اجراکنندگان واقعی آن یکسان و یا لااقل “نزدیک” نباشد نه تنها سودی نخواهد برد بلکه در او اثر معکوس هم میگذارد.
قدما میگفتند هنر شنیدن موسیقی از نواختن آن مشکلتر است.
این مطلب گرچه در نظر اول اغراقآمیز است ولی اگر به کنه مطلب پی ببریم متوجه میشویم دور از واقعیت هم نیست.
اثری را که هنردوست در هنرمند داشته است نمیتوان نادیده گرفت.
موسیقیدانان قدیم برای شنوندۀ ناآشنا یا به اصطلاح خودشان “نامحرم” ساز نمیزدند.
امروزه ممکنست این رفتار صحیح به نظر نرسد ولی حاکی از فلسفهایست بزرگ.
هیچچیز بیشتر از اظهارنظر شنوندۀ بیاطلاع در انحراف موسیقیدانان مؤثر نیست.
تشویق بیجای مشتری در موردی که هنرمند به تظاهر و افتخارطلبی پرداخته است و اظهار عدمرضایت او هنگامیکه هنرمند اندیشهای عمیق و انسانی را با حالتی حساس و اندیشمند در هنر خود بیان نموده از عوامل مؤثر هنرمند هستند.
هنرمندان قدیم اجازه نمیدادند “نامحرم” از هنر آنان تعریف کند.
مفهوم “نامحرم” در تمامی زمینههای هنر قدیم وجود داشته است بطوریکه حافظ میفرماید” مدعی خواست که از پرده برون افتد راز، دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد”.
به رعایت این فلسفه، هنرمندان همیشه محتوای هنر خود را در قالبی عرضه میکردند که برای نامحرم خلاف عادت باشد.
از این رو برای درک موسیقی اصیل ایرانی باید به کوششی مخصوص دست زد.
به دیگر سخن شنونده هم باید در راه کمال خود بکوشد تا موسیقی اصیل ایرانی برای او معنی تازهای پیدا کند و دنیای جدیدی به روی او باز کند.